سیاوش اوستا

  خطبه عقد و ازدواج بزبان عربی توهین بزرگی به شخصیت زن

 سیاوش اوستا

 خطبه عقد و ازدواج بزبان عربی توهین بزرگی به شخصیت زن میباشد که بر اثر عدم آگاهی و آُشنایی ما بزبان عربی سالهاست مورد استفاده قرار گرفته است
 در پی تازش تازیان به ایران پس از وفات پیامبر اسلام دختران و زنان ما بعنوان غنیمت جنگی و با نام کنیز و با توجیه قرآنی ما ملکت ایمانکم مورد تجاوز اعراب قرار میگرفته اند و پس از استفاده نخست خودشان آن عزیزان را به عقد دیگران در می آورده اند با دریافت وجهی که تعیین مبلغ در ازدواج نیز از همین شیوه بد تازی آمده است
 بدین رو در خطبه عقد تازی از دو واژه انکحتک و زوجتک استفاده میشود که انکحت از نکح می آید و نکح یعنی گاوی و یا شتری سوار شتر دیگری شدن و با او کار جنسی انجام داد
 و آنگاه که ملا میگوید انکحتک و زوجتک لموکلی یعنی من چنین کاری را بوکالت موکلم انجام دادم زیرا واژه زوج نیز یعنی جفت شدن و آن کار را انجام دادن
 من که امروز میخواهم این مسئله را بنویسم و شرح بدهم شرمنده ام و نمیتوانم بیش از این این مسئله را باز کنم حالا شما در نظر بگیرید که چهارده قرن است پدران و مادران ما را با این واژه های توهین آمیز عقد کرده اند
 اصلا چرا باید در بهترین لحظه زندگی یک زن و مرد از واژه های زشت جفت شدن و سوار هم شدن استفاده کرد آنهم کسی دیگر این کار را بوکالت انجام بدهد

 نامهای تازی میان ایرانیان

  آماری که اخیر در ایران منتشر شده است کتابهای تاریخی که در ایران چاپ و پخش میشود حدود 40 درصد از بازار کتاب را به خود اختصاص داده است. یعنی ایرانیان توجه بسیار بالا و بزرگی به تاریخ و پیشینه و گذشته خود داشته و جستجوگر شناخت گذشته خود می‌باشند!

 هرچند در سالهای نخست انقلاب کتابهای دینی و بویژه اسلامی خریداران بسیاری داشت و پس ا زچندی دهها سازمان و تشکیلات دینی و دولتی هزاران هزار کتاب را از تاریخ اسلام و غیره چاپ کرده و بطور رایگان در اختیار مردم داخل وخارج از کشور قراردادند، اما خیلی زود مردم بسوی تاریخ گذشته خود روی آورده و کتابخوانی باستانی!! رایج شد! جدا از کتابخوانی باستانی، کتابهای بسیاری از تاریخ و تحلیل و نقد و تفسیر مسائل اسلامی بودند از زبانهای دیگر بویژه عربی ترجمه شد که نسبت به جو صددرصد شیعی سالهای قبل مردم با افکار و آراء مختلفی دررابطه با اسلام نیز آشنا شدند.

 همراه
 و همزمان با این توجه ویژه به تاریخ کهن، ایرانی اندیشیدن و نام ایرانی برگزیدن نیز از سالهای 60 در ایران رشد کرد. بگونه‌ای که اینک حدود 45 درصد نامهایی که هموطنانمان در داخل کشور برای فرزندان خود انتخاب میکنند صددرصد ایرانی است. ودرصد نامهای ایرانی درخارج از کشور به 65 درصد میرسد!

 بالارفتن رشد فکری مردمان ما طی این سالهای اخیر و تحمیل فراگیری زبان عربی در مدارس جمهوری اسلامی موجب شد تا هموطنان ما به ریشه و معنی برخی از نامهای غیرایرانی پی‌برده وتلاش کنند تا هر چه بیشتر از نامهای زیبا وپرمعنای ایرانی بهره ببرند و واقعاً طی قرنها نیاکان ما بخاطر آگاه نبودن از معنی‌های برخی از نامها، شاید ستمی تاریخی به فرزندان خود میکرده‌اند. البته چون زبان عربی زبان مادری مردم ما نبوده است و هجوم بیگانه موجب شده بود تاخودآگاه برخی از واژه‌ها و نامهای نادرست بر تاریخ و فرهنگ و جوامع و خانواده‌های ما تحمیل شود!

 مثلاً غلام نامی است
 و یا شاید بهتر باشد بگوییم پیشوند برخی از نامهایی است که هرگز در زبان عربی از آن استفاده نمی شود. اما غلامعلی و غلامحسین و غیره درمیان ما ایرانیان بسیار رایج بوده است!

 من بسیاری از کشورهای عربی را گشته‌ام!! دوستان بسیاری دارم که از کشورهای عربی هستند و هرگز یک عنصر عرب را ندیده‌ام که اورا غلام بنامند!
 و این بدین خاطر است که اعراب معنی غلام را می‌دانند و ما نمیدانسته‌ایم. غلام از ریشه غلم می‌آید که به معنای بهره‌وری جنسی است! و غلام به سربچه‌هایی می‌گفتند که اعراب از آنها استفاده جنسی می‌نموده‌اند! بغلط به ما گفته‌بودند که غلام یعنی نوکر وبرده و بنده! درصورتیکه درزبان عربی، عبد میشود برده و نوکر را خادم میگویند! غلام وکنیز همطراز و همراهند!!  از کنیزان نیز بهره جنسی وخانگی می‌برده‌اند و از غلام بچه ها نیز!!

 بسیاری از نامهای عربی که درمیان ما ایرانیان رایج است درمیان اعراب اصیل (عربستان سعودی، کشورهای خلیج فارس..) ابداً متداول نیست! هرچند امکان دارد که این نامها درمیان شیعیان مورد استفاده قرار بگیرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ویژه‌ای که نسبت به برخی از شخصیتهای تاریخ اسلام داشته و دارند. اما بدون شک اگر پدرومادری باریشه
 این گونه نامها ومعنای آنها آشنایی میداشته‌اند هرگز نامهای نازیبا را بعشق شخصیتهای تاریخی برروی فرزندان خود نمی‌نهادند.

 با هم به معنی چندنام نگاهی می‌اندازیم که نتیجه سالها پژوهش و کنکاش می‌باشد:

 ام کلثوم: ام یعنی مادر و کلثوم به فرزند خیکی و چاق اطلاق میشود

 حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت

 خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند

 بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد

 سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.

 سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده می‌باشد. به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند

 رقیه: که از ریشه رق می‌آید، به معنای افسون و جادو و نیرنگ است.

 عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.

 جعفر: ماده شتری که شیر بسیار داشته باشد.

 ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده

 باقر: که از خانواده بقره می‌باشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز می‌فهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.

 عباس: از عبس می‌آید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخود

 عثمان: بچه مار

 کاظم: از کظم می‌آید و به معنای لال بودن، گنگ و بی‌زبان و خاموش

 هاشم: به نان فروش دوره ‌گرد می‌گفته اند!

 حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.

 صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ریشه صغرا است. به معنای کوچکتر!

 سید و سیدی آقا و آقایی

 البته نامهای دیگری چون کلب علی، کلبحسین و غیره نیز رایج بوده است که کلب یعنی سگ و کلب علی یعنی سگ علی و سک حسین و غیره. اینها نمونه اندکی بود ازمعنی برخی از نامهای تازی که درمیان ما ایرانیان قرنها رایج است. ما کمتر از معنی آنها آگاه بوده ایم و کلاً این گونه نامها نوعی توهین وتحقیر بوده است برای هرعنصر ایرانی همچنانکه درقرنهای نخست هجوم تازیان به ایران، ما را برده و موالی میخواندند و خودشان را مولا! و براساس همین تفکر و اندیشه بودکه نامهای نازیبای عربی را نیز برما تحمیل کردند! همچنانکه با رایج نمودن واژه و لقب و یا عنوان آقا که عربی آن میشود سید!! به طور غلط به ما فهماندند که سید بودن یعنی نواده پیامبر اسلام بودن! یک پنجم درآمد هر ایرانی نیز در بست باید دراختیار تازیان قرار بگیرد و چون سید بودن یک برتری اجتماعی و اقتصادی را از آن دارنده این عنوان میکرد، تعداد سیدها نیز در تاریخ ما فراوان شد و تا به امروز برجای مانده است. وکلاً نوعی تبعیض اجتماعی میان تازی و ایرانی برعنصر آزاده ایرانی تحمیل شده است! دررابطه با نادرست بودن نسبت این همه سیدها با پیامبر اسلام و نوادگان دختری ایشان (فرزندان فاطمه) اخیراً در ایران تحقیقاتی بعمل امده است که دفتر ولایت فقیه از انتشار آن جلوگیری نموده است.

 در این پژوهش آمده است که کلاً پیامبر اسلام پسری نداشت که بعنوان وارث ایشان تداوم بخش نسل ایشان باشد! خانم فاطمه همسر امام علی مادر امام حسین و امام حسن بوده‌اند. امروزه از تبار امام حسن را طباطبایی میخوانند و از تبار امام
 حسین را حسینی، ثابت شده ست که ریشه بسیاری از این خانواده‌ها به مدینه و فرزندان فاطمه نمی‌رسد. درهمین پژوهش و تحقیق تاریخی آمده است که سیدهای بسیاری باعنوان موسوی هستند که گفته میشود نوادگان امام موسی کاظم می‌باشند. چنانچه درتاریخ آمده است و همه مورخین نیز آنرا گواهی کرده‌اند، امام موسی هرگز همسری دائمی و عقدی نداشته است. زیرا ایشان از جوانی به زندان رفته است و درزندان نیز چشم از جهان فروبسته است.

 در این پژوهش آمده است که بسیاری از ثروتمندان و روسای قبایل و زورمندان وفرماندهان سپاه خود را سید خوانده گواهی‌نامه‌هایی را نیز تدوین نموده‌اند تا اولاً از موالی بودن به مولا شدن ترقی پیدا کنند و هم از عدم پرداخت خمس که یک پنجم درآمد بوده است بهره‌مند شوند و از آن سو یک پنجم درآمد دیگر ایرانیان را نیز از آن خود سازند.

 سخنان کوتاه، چرا غ راه « این وصیت من است!»

 ا زسیاو ش اوستا

 -  اهورامزدا خدای دانا، توانا و مهربان انسان است.

 -   آری معمار بزرگ هستی « خداوند» « اهورمزدا» و .. وجود دارد، اما فراتر و یا فروتر از آن هرچه بگویند دکانی برای کاسبی و یا افسانه‌ای بیش نیست!

 -  اهورامزدا نه اهریمن را ‏آ‏فریده است ونه آتش جهنمی را برای ما فراهم آورده است.

 -  تمامی کتب وگفته‌های دینی جهان را به سه سخن:

 نیکی در پندار، گفتار و کردار نیک بفروش.

 -  هستی را با خرد بنگر و خدا را با دل.

 -  بزرگترین سرفرازی باور به خداوند است.

 -  خداوند هیچ نیازی به انسان ندارد.

 -  انسان ازنگاه روانی نیازمند خداوند است.

 -  خداوند بزرگ اوستا، شکنجه گر نیست.

 -  مشورت با بانوان نیکو است.

 -  هرنسلی آگاهتر از نسل پیش است.

 -  دشمن دانا ا زدوست نادان بهتراست.

 -  تن را با ورزش و روان را با دانش پرورش دهید.

 -  نابخردان خودرا داناترین و بزرگترین و برترینها میدانند.

 -  راستی با یاران دوستی را پایدار میکند.

 -  مهرورزی دل و روان را شاد میکند.

 -  با مردم نیکی به اندازه
 تا بدهکار نشوی.

 -  خردمندان خودرا در برابر هستی و ناشناخته‌هایش کوچک میدانند.

 -  بدون برنامه روز را شب نمودن کشتن زمان و عمر است.

 -  دشمن دوست نما چنان کند که هیچ دشمنی نکند.

 -  نصیحت دشمن را مپذیر اما بخوبی گوش کن!

 -  خردمندان نمیجنگند! گفتگو میکنند!

 -  گفتگو نمودن با رقیب
 و دشمن برتر از جنگیدن است.

 -  عشق به هرکس! عیب آن کس را میپوشاند! -
 از خداوند خردمندی و تندرستی بخواهیم!

نظام های حکومتی در جهان و نمونه ایران

شیوه های حکومت در کشورهای مختلف جهان متفاوت است. شاید نتوان دو کشور را یافت که نظام اداره امور در آنها دقیقا مثل هم باشد. اما نظام های حکومتی را می توان در چند عنوان کلی دسته بندی کرد.

نظام پارلمانی

شیوه ای از حکومت است که در آن یک دولت پارلمانی امور کشور را اداره می کند. در این سیستم تفکیک روشنی بین قوای مجریه و مقننه وجود ندارد، اما "رئیس دولت" و "شخص اول کشور" دو نفر هستند.

نمونه این نوع حکومت را در اسرائیل می توان دید. در این کشور رئیس دولت نخست وزیر است و اعضای دولت، از جمله نخست وزیر، عضو پارلمان هستند؛ اما رئیس جمهوری شخص اول کشور محسوب می شوند. شخص اول کشور معمولا در این نظام ها اختیاراتی محدود دارد و سمتش عمدتا تشریفاتی است.

حکومت تک حزبی

شیوه ای از حکومت حزبی است که در آن یک حزب سیاسی مشخص حکومت می کند و هیچ حزب دیگری اجازه معرفی نامزد برای انتخابات ندارد. بعضی حکومت های تک حزبی احزاب مخالف را تحمل نمی کنند اما به احزاب وابسته و زیر مجموعه خود اجازه فعالیت می دهند.

وجود نهاد رهبری با اختیارات گسترده، شیوه حکومتی ایران را منحصر به فرد کرده است

نمونه های این نوع حکومت را در چین، کوبا و سوریه می توان یافت. در چین و کوبا حزب کمونیست حکومت می کند. در سوریه حزب بعث طبق قانون اساسی حزب حاکم است، اما احزاب و گروه های وابسته به این حزب اجازه فعالیت محدود دارند.

حکومت ریاستی

در این نوع حکومت اداره کشور به عهده رئیس جمهوری است و قوه مجریه از قوه مقننه تفکیک شده است.

نمونه این نوع حکومت را در آمریکا می توان یافت.

حکومت نیمه ریاستی

که به نام نظام ریاستی - پارلمانی نیز شناخته می شود شیوه ای از حکومت است که در آن رئیس جمهوری و نخست وزیر هر دو در ادراه امور روزانه کشور دخالت فعال دارند. تفاوت این نوع حکومت با جمهوری پارلمانی در این است که شخص اول کشور مستقیما توسط مردم انتخاب می شود و سمتش صرفا تشریفاتی نیست. تفاوت این نوع حکومت با نظام ریاستی هم در این است که دولت اسما توسط رئیس جمهوری پیشنهاد می شود اما تنها به پارلمان پاسخگو است و پارلمان می تواند آن را وادار به استعفا کند.

نمونه هایی از این نوع حکومت در روسیه و لبنان برقرار است.

سلطنت مطلقه

حکومتی است که شاه یا ملکه در آن بر تمام شئون زندگی رعایای خود مسلط است. بعضی مقامات مذهبی در این نوع حکومت قادرند مقام سلطنت را از برخی اعمال باز دارند و از او انتظار می رود به سنت ها پایبند باشد، اما قانون اساسی وجود ندارد و از نظر تئوری هیچ محدودیتی بر قدرت مقام سلطنت اعمال نمی شود. هر چند در عمل وزن و نفوذ برخی گروه های اجتماعی، قدرت سلطنت را محدود می کند.

نمونه این نوع حکومت را در عربستان سعودی و برونئی می توان دید.

سلطنت مشروطه

نوعی از حکومت سلطنتی است که در آن یک پادشاه یا ملکه شخص اول کشور است اما قدرت او را قانون اساسی محدود می کند. اکثر کشورهای مشروطه سلطنتی نظام پارلمانی دارند.

نمونه این نوع حکومت را در بریتانیا می توان یافت که در آن سلطنت تقریبا مقامی تشریفاتی است و دولتی پارلمانی اداره امور کشور را به عهده دارد.

نظام حکومتی در ایران

حکومت ایران پیش از انقلاب مشروطه "سلطنت مطلقه" بود. انقلاب مشروطه، تأسیس مجلس و برقراری قانون اساسی آن را به "سلطنت مشروطه" تبدیل کرد. پس از انقلاب اسلامی شیوه حکومت تغییر کرد و ابتدا نوعی نظامی "نیمه ریاستی" برقرار شد که در آن سمت رئیس جمهوری وجود داشت، اما دولت را نخست وزیر با تصویب مجلس تشکیل می داد و اداره می کرد. پس از تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۸، نظام حکومتی ایران به نوعی نظام ریاستی تبدیل شد. هرچند وجود نهاد رهبری با اختیارات گسترده، شیوه حکومتی ایران را منحصر به فرد کرده است.

سخن

  • زمان یا اندیشه است یا معیار(آنتیفون) 
  • فقط نهایت جهل یا نهایت هوشمندی میتواند در برابر تغییر مقاومت کند(سقراط) 
  • اگر میخواهی جوینده واقعی حقیقت باشی باید دست کم یکبار در عمرتتا جایی که ممکن است به همه جیز شک کنی(رنه دکارت)