متن زیر برگرفته از وبلاگ کوشان غلامی میباشد
در گذشته های دور در دامنه جنوبی البرز دهکدهای به نام " گا " وجود
داشته است که امروزه به کلان شهر بسیار بزرگی تبدیل شده است.
جغرافیای پهناور گا از غرب به سلسله جبال البرز، از شرق به کویر لوت، از جنوب به حواشی خلیج فارس و از شمال به دریای خزر میرسد.
روزانه عده زیادی از این منطقه باستانی دیدن می کنند.
چرا که گا جاذبه های توریستی ، اقتصادی ، اجتماعی و جنسی فراوان دارد، که هر روز میلیون ها توریست را به این منطقه میکشاند.
برخی از مورخان عقیده دارند که اولین قوم از اقوام آریایی در این دهکده سکنی گزیدند و میراث بسیار عظیمی رادر اختیار آیندگان این مرز و بوم بر جای گذارده اند.
ازین روست که می گویند به "گا" بودن ایرانیان ریشه تاریخی دارد.
عده زیادی از گردشگران با اشتیاق و تنهایی به گا میروند و عدهای دیگر به طور جمعی و با هماهنگی از سوی نهادها و سازمانها و یا بنا به درخواست همسر و یا یک دوست عزیز.
ورزشهای زیادی مانند یوگا، چوگان و ... نیز اختراع شدهاند که تسهیلات و امکانات آنها فقط در این شهر فراهم شده و مردم برای انجام آنها به گا میروند.
همچنین شعبه های جانبی کوچکی مانند پژوهشگا، دانشگا، زایشگا و ... در سرتاسر کشور افتتاح شده تا همگان بتوانند از مزایای ویژه و استثنائی این مکان بهره ببرند و به راحتی به گا بروند.
رفتن به گا هرگز سخت نیست، چرا که ما ایرانیان اصالتاً با آن زاده شده ایم و ریشه آبا و اجدادی همواره ما را به سوی این مکان شریف می کشاند.
مسیر رفتن به گا بسیار صاف و هموار است، اما مسیر بازگشت آن بسیار پر پیچ و خم بوده و هر کسی قادر به پیمودن آن نیست.
به همین دلیل اکثر افراد پس از به گا رفتن، در همین منطقه ساکن شده و تلاشی در جهت بازگشت نمیکنند.
با این حال بلیط های مسیر رفت به گا بسیار ارزانتر از مسیر برگشت بوده و به وفور یافت میشود .
در گذشته به دلیل مرکزیت "گا" هرکس قصد داشت از شهری به شهر دیگر برود باید ابتدا به گا می رفت سپس از آنجا به مقصد مورد نظر عزیمت می نمود. حتی در اعصار گذشته جاده ای ابریشمین جهت به گا رفتن احداث شده بود که با حمله اسکندر و به گا رفتن او، این جاده از رونق افتاد. اما با گذشت زمان و رشد صنعت و تکنولوژی و توجه ویژه به این منطقه توریستی، رفته رفته امکانات رفت و آمد به گا و همچنین شرایط اسکان در این منطقه مجددا فراهم شد به طوری که روزانه هزاران نفر به گا میروند.
هم اکنون با تلاش بی دریغ مسئولین، شما میتوانید از هر نقطه ایران که اراده کنید بدون نیاز به ویزا و پاسپورت در عرض مدت کمتر از پنج دقیقه به گا بروید.
اما با این همه عده ی زیادی مایلند در گا بمانند که همین امر موجب افزایش جمعیت در این منطقه شد وگا روز به روز بزرگ تر و بزرگ ترمی شود، به طوری که پیش بینی می شود تا پنج سال دیگر به یکی از بزرگترین شهرهای جهان تبدیل شود.امروزه بدلیل وسعت و پیشرفته بودن گا همه به گا می روند، چرا که گا به صورت مرکزی در آمده که مردم در آن به همه چیز دسترسی دارند مثلاً:
• هرکس میخواهد خانه بخرد به گا می رود تا پول خرید خانه را بدست بیاورد.
• هرکس قصد تحصیل دارد به گا می رود تا در امتحان و کنکور ورودی دانشگاه ها پذیرفته شود.
• حتی دانشجویانی هم که در دانشگاه تحصیل میکنند گاهی برای تهیه مطالب و جزوات و منابع و یا گرفتن نمره از یک استاد درپیت و یا پاس کردن دروسی مانند خواص فیزیکی1، شکل دادنفلزات، انجماد و ... در طول ترم به گا می روند.
• از آنجایی که گا تبلور آزادی بیان است، همه نویسندگان به گا میروند.
• در این سرزمین هیچ تبعیضی وجود ندارد و همگان از زن و مرد و فقیر و غنی به سادگی به گا میروند، البته جهت حمایت از قشر آسیب تسهیلاتی فراهم شده تا فقرا به سادگی و بدون دردسر به گا روند که این هم نشانه ای از عدالت در این سرزمین است.
اما در مورد پسران کمی قضیه متفاوت است، درسنین پیش از بلوغ در مورد پسران باید گفت: پسر بچه ها همین که از قزوین عبور میکنند
گویی از گا عبور کرده اند و دیگر میلی به ادامه ی مسیر ندارند. و هنوز برای محققان دلیل این بی میلی به ادامه مسیر مشخص نشده.به همین دلیل آموزش و پرورش شرایط مدارس را طوری طراحی کرده که بسیار به فضا و حال و هوای گا شباهت دارد و کودکان و نوجوانان وقتی به مدرسه میروند گویی به گا رفته اند.با ساخت چنین مدارسی معلمان و دانش آموزان دبستانی هر روز به همراه والدینشان به گا میروند، چون این مدارس تمام شرایط گا را برای ایشان فراهم کرده و دانش آموزان در کودکی به گا رفتن را به طور نمادین تجربه می کنند تا زمانی که ایشان به سن قانونی برسند و بتوانند خودشان به تنهایی و رسما به گا بروند، مثلاً میتوانند پس از گذراندن تحصیلات اولیه در مدارس از تسهیلات ویژه ی دولت که اعزام رایگان سربازان به گا است استفاده کنند.که از سالیان دور و از زمان رضاخان کلیه سربازان 24 ماه خدمت خود را به گا رفته اند. این بدان سبب است که کلیه مردان هم مانند زنان در طول زندگیشان حداقل یک بار را به گا رفته باشند.در کل با توجه به آب و هوای معتدل و سهولت سفر به این منطقه، بدلیل ایجاد هرزگی و بیهودگی باز هم رفت و آمد به این مکان توصیه نمی شود، چون طی سفرهای مکرری که اینجانب به این منطقه داشتم آثار این وقایا در عصمت من هویداست.
دوست زمین شناسی مقایسه ی جالبی را بین سن زمین و سن انسان انجام داده است که خواندن آن خالی از لطف نیست ". فقط تصور کنید که بتوانیم سن زمین را که غیر قابل تصور است ، فشرده کنیم وهر صد میلیون سال را یک سال در نظر بگیریم! در این صورت کره ی زمین مانند فرد 46 ساله خواهد بود! هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد و در باره ی زندگی او نیز اطلاعات کم و بیش پراکنده ای داریم. اما این را می دانیم که در سن 42 سالگی، گیاهان و جنگل ها پدیدار شده و شروع به رشد و نمو کرده اند. اثری از دایناسورها و خزندگان عظیم الجثه تا همین یکسال پیش نبود! یعنی زمین آنها را در سن 45 سالگی به چشم خود دید و تقریبا 8 ماه پیش پستانداران را به دنیا آورد.در اوایل هفته ی پیش میمون های آدم نما به آدم های میمون نما تبدیل شدند! و آخر هفته ی گذشته دوران یخبندان سراسر زمین را فرا گرفت. انسان جدید فقط حدود 4 ساعت در زمین بوده و طی همین یک ساعت گذشته کشاورزی را کشف کرده است. بیش از یک دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمی گذرد و حال ببینید انسان در این یک دقیقه چه بلایی بر سر این بیچاره ی 46 ساله آورده است.او طی 40 دقیقه ی بیولوژیکی، از این بهشت یک آشغال دانی کامل ساخته است. او جمعیت خودش را به نسبت های سرسام آوری زیاد کردهو نسل 500 خانواده از جانداران را منقرض کرده است! سوخت های این سیاره را مال خود کرده و همه را به یغما برده است! و الان مثل کودکی معصوم و بی تقصیر! ایستاده و به این حمله ی برق آسا نگاه می کند"
حالا یه چیز هم از جای دیگه گرفتم و اضافه میکنم به این متن
جیمز لاولاک، از مشهورترین اقلیم شناسان جهان با اشاره به اینکه گرم شدن زمین پدیده ای اجتناب ناپذیر است سال 2040 را فلاکت بارترین سال دنیا اعلام کرد. لاولاک ضمن تأکید بر اینکه از این به بعد پیشگیری ها هیچ فایدهای نخواهد داشت مهمترین اثرات گرمایش جهانی برای 32 سال بعد را اینچنین عنوان کرد:
6میلیارد نفر در دنیا اسیر سیل، خشکسالی و بیغذایی خواهند شد. ساکنین جنوب اروپا و خاورمیانه به کانادا، استرالیا و انگلستان کوچ خواهند کرد. برای این افراد کمپهای مهاجرین درست خواهد شد.بخاطر تأثیرات شرایط آب و هوایی جنگهای نژادی رخ خواهد داد. اگر حتی از همین امروز هم انسانها از تکنولوژیهای سازگار با محیط زیست استفاده کنند. یا برعکس از ذغال و ماشینهای چهار دیفرانسیل استفاده کنند باز هم هیچ تأثیری روی گرمایش جهان نخواهد داشت چرا که دیگر بسیار دیر شده است!دمای هوای تابستان در اروپا به طور متوسط بین 43 تا 49 درجه در تغییر خواهد بود. بخاطر افزایش دما در اروپا صنعت کشاورزی به پایان خود خواهد رسید. بیابان تا نقاطی از اروپای مرکزی پیشروی خواهد کرد و به پاریس و حتی برلین خواهد رسید. لندن به دلیل بالا آمدن رود کمبریج به طور مداوم با سیل و زیر آب رفتن دست و پنجه نرم خواهد نمود. چین به کشوری غیرقابل سکونت تبدیل خواهد شد. به همین خاطر چینیها به آفریقا نقل مکان خواهند نمود. به همین منظور؛ چین از هم اکنون مشغول فعالیتهایی در آفریقاست. روسیه هم به سیبری کلونیزه خواهد شد. بنگلادش از نقشه جهان حذف خواهد شد!روی زمین 80 درصد انسانها امکانات زیستی ندارند. یعنی ظرفیت زیست زمین 20 درصد جمعیت جهان است. در سال 2040 این هشتاد درصد خواهند مرد!
آیا میدانستید برخیها واژههای زیر را که همگی فرانسوی هستند فارسی میدانند؟
آسانسور، آلیاژ، آمپول، املت، باسن، بتون، بلیت، بیسکویت، پاکت، پالتو، پریز، پلاک، پماد، پوتین، پودر، پوره، پونز، پیک نیک، تابلو، تراس، تراخم، نمبر، تیراژ، تور، تیپ، خاویار، دکتر، دلیجان، دوجین، دوش، دبپلم، دیکته، رژ، رژیم، رفوزه، رگل، رله، روبان، زیگزاگ، ژن، ساردین، سالاد، سانسور، سرامیک، سرنگ، سرویس، سری، سزارین، سوس، سلول، سمینار، سودا، سوسیس، سیلو، سن، سنا، سندیکا، سیفون، سیمان، شانس، شوسه، شوفاژ، شیک، شیمی، صابون، فامیل، فر، فلاسک، فلش، فیله، فیبر، فیش، فیلسوف، فیوز، کائوچو، کابل، کادر، کادو، کارت، کارتن، کافه، کامیون، کاموا، کپسول، کت، کتلت، کراوات، کرست، کلاس، کلوب، کلیشه، کمپ، کمپرس، کمپوت، کمد، کمیته، کنتور، کنسرو، کنسول، کنکور، کنگره، کودتا، کوپن، کوپه، کوسن، گاراژ، گارد، گاز، گارسون، گریس، گیشه، گیومه، لاستیک، لامپ، لیسانس، لیست، لیموناد، مات، مارش، ماساژ، ماسک، مبل، مغازه، موکت، مامان، ماتیک، ماشین، مانتو، مایو، مبل، متر، مدال، مرسی، موزائیک، موزه، مین، مینیاتور، نفت، نمره، واریس، وازلین، وافور، واگن، ویترین، ویرگول، هاشور، هال، هالتر، هورا و بسیاری از واژههای دیگر.
* آیا میدانستید که بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آنها را به معنایی که خود میدانند در نمییابند؟ این واژهها را ساختگی (جعلی) مینامند و بیشترشان ساختة ترکان عثمانی است. از آن زمرهاند:
ابتدایی (عرب میگوید: بدائی)، انقلاب (عرب میگوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژههای دیگر.
* بسیاری از واژههای عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری میفهمند، از آن زمرهاند:
رقیب (عرب میفهمد: نگهبان)، شمایل (عرب میفهمد: طبعها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژههای دیگر.
* آیا میدانستید که ما بسیاری از واژههای فارسیمان را به عربی و یا به فرنگی واگویی (تلفظ) میکنیم؟ این واژههای فارسی را یا اعراب از ما گرفته و عربی (معرب) کردهاند و دوباره به ما پس دادهاند و یا از زبانهای فرنگی، که این واژها را به طریقی از خود ما گرفتهاند، دوباره به ما دادهاند و از آن زمرهاند:
از عربی:
فارسی (که پارسی بوده است)، خندق (که کندک بوده است)، دهقان (دهگان)، سُماق (سماک)، صندل (چندل)، فیل (پیل)، شطرنج (شتررنگ)، غربال (گربال)، یاقوت (یاکند)، طاس (تاس)، طراز (تراز)، نارنجی (نارنگی)، سفید (سپید)، قلعه (کلات)، خنجر (خون گر)، صلیب (چلیپا) و بسیاری از واژههای دیگر.
از روسی:
استکان: این واژه در اصل همان «دوستگانی» فارسی است که در فارسی قدیم به معنای جام شراب بزرگ و یا نوشیدن شراب از یک جام به افتخار دوست بوده است که از سدة ١۶ میلادی از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و به شکل استکان درآمده است و اکنون در واژهنامههای فارسی آن را وامواژهای روسی میدانند.
سارافون: این واژه در اصل «سراپا» ی فارسی بوده است که از راه زبان ترکی وارد زبان روسی شده و واگویی آن عوض شده است. اکنون سارافون به نوعی جامة ملی زنانة روسی گفته میشود که بلند و بدون آستین است.
پیژامه: همان « پایجامه» فارسی است که اکنون در زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و روسی pyjama نوشته شده و به کار میرود و آنها مدعی وام دادن آن به ما هستند.
واژههای فراوانی در زبانهای عربی، ترکی، روسی، انگلیسی، فرانسوی و آلمانی نیز فارسی است و بسیاری از فارسی زبانان آن را نمیدانند. از آن جملهاند:
کیوسک که از کوشک فارسی به معنی ساختمان بلند گرفته شده است و در تقریباً همة زبانهای اروپایی هست.
شغال که در روسی shakal، در فرانسوی chakal، در انگلیسی jackal و در آلمانیSchakal نوشته میشود.
کاروان که در روسی karavan، در فرانسوی caravane، در انگلیسی caravan و در آلمانی Karawane نوشته میشود.
کاروانسرا که در روسی karvansarai، در فرانسوی caravanserail، در انگلیسی caravanserai و در آلمانیkarawanserei نوشته میشود.
پردیس به معنی بهشت که در فرانسوی paradis، در انگلیسی paradise و در آلمانی Paradies نوشته میشود.
مشک که در فرانسوی musc، در انگلیسی musk و در آلمانی Moschus نوشته میشود.
شربت که در فرانسوی sorbet، در انگلیسی sherbet و در آلمانی Sorbet نوشته میشود.
بخشش که در انگلیسی baksheesh و در آلمانی Bakschisch نوشته میشود و در این زبانها معنی رشوه هم میدهد.
لشکر که در فرانسوی و انگلیسی lascar نوشته میشود و در این زبانها به معنی ملوان هندی نیز هست.
خاکی به معنی رنگ خاکی که در زبانهای انگلیسی و آلمانی khaki نوشته میشود.
کیمیا به معنی علم شیمی که در فرانسوی، در انگلیسی و در آلمانی نوشته میشود.
ستاره که در فرانسوی astre در انگلیسی star و در آلمانی Stern نوشته میشود. Esther نیز که نام زن در این کشورهاست به همان معنی ستاره است.
برخی دیگر از نامهای زنان در این کشورها نیز فارسی است، مانند:
Roxane که از واژة فارسی رخشان به معنی درخشنده است و در فارسی نیز به همین معنی برای نام زنان روشنک وجود دارد.
Jasmine که از واژة فارسی یاسمن و نام گلی است.
Lila که از واژة فارسی لِیلاک به معنی یاس بنفش رنگ است.
Ava که از واژة فارسی آوا به معنی صدا یا آب است. مانند آوا گاردنر.
واژههای فارسی موجود در زبانهای عربی، ترکی و روسی را به دلیل فراوانی جداگانه خواهیم آورد.
* آیا میدانستید که این عادت امروز ایرانیان که در جملات نهیکنندة خود «ن» نفی را به جای «م» نهی به کار میبرند از دیدگاه دستور زبان فارسی نادرست است؟
امروز ایرانیان هنگامی که میخواهند کسی را از کاری نهی کنند، به جای آن که مثلا بگویند: مکن! یا مگو! (یعنی به جای کاربرد م نهی) به نادرستی میگویند: نکن! یا نگو! (یعنی ن نفی را به جای م نهی به کار میبرند).
در فارسی، درست آن است که برای نهی کردن از چیزی، از م نهی استفاده شود، یعنی مثلاً باید گفت: مترس!، میازار!، مده!، مبادا! (نه نترس!، نیازار!، نده!، نبادا!) و تنها برای نفی کردن (یعنی منفی کردن فعلی) ن نفی به کار رود، مانند: من گفتة او را باور نمیکنم، چند روزی است که رامین را ندیدهام. او در این باره چیزی نگفت.
* آیا میدانستید که اصل و نسب برخی از واژهها و عبارات مصطلح در زبان فارسی در واژهها عبارتی از یک زبان بیگانه قرار دارد و شکل دگرگون شدة آن وارد زبان عامة ما شده است؟ به نمونههای زیر توجه کنید:
هشلهف: مردم برای بیان این نظر که واگفت (تلفظ) برخی از واژهها یا عبارات از یک زبان بیگانه تا چه اندازه میتواند نازیبا و نچسب باشد، جملة انگلیسی I shall have (به معنی من خواهم داشت) را به مسخره هشلهف خواندهاند تا بگویند ببینید واگویی این عبارت چقدر نامطبوع است! و اکنون دیگر این واژة مسخره آمیز را برای هر واژة عبارت نچسب و نامفهوم دیگر نیز (چه فارسی و چه بیگانه) به کار میبرند.
چُسان فُسان: از واژة روسی Cossani Fossani به معنی آرایش شده و شیک پوشیده گرفته شده است.
زِ پرتی: واژة روسی Zeperti به معنی زتدانی است و استفاده از آن یادگار زمان قزاقهای روسی در ایران است در آن دوران هرگاه سربازی به زندان میافتاد دیگران میگفتند یارو زپرتی شد و این واژه کم کم این معنی را به خود گرفت که کار و بار کسی خراب شده و اوضاعش دیگر به هم ریخته است.
شِر و وِر: از واژة فرانسوی Charivari به معنی همهمه، هیاهو و سرو صدا گرفته شده است.
فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار در شهر باستون Boston در امریکا بافته شده است و بوستونی میگفتهاند.
اسکناس: از واژة روسی Assignatsia که خود از واژة فرانسوی Assignat به معنی برگة دارای ضمانت گرفته شده است.
فکسنی: از واژة روسی Fkussni به معنی بامزه گرفته شده است و به کنایه و واژگونه به معنی بیخود و مزخرف به کار برده شده است.
لگوری (دگوری هم میگویند): یادگار سربازخانههای ایران در دوران تصدی سوئدیها است که به زبان آلمانی به فاحشة کمبها یا فاحشة نظامی میگفتند: Lagerhure.
نخاله: یادگار سربازخانههای قزاقهای روسی در ایران است که به زبان روسی به آدم بی ادب و گستاخ میگفتند Nakhal و مردم از آن برای اشاره به چیز اسقاط و به درد نخور هم استفاده کردهاند.